فقط آدماى دل شکسته وارد بشن

هرکى هستى،از هرجا که هستى بيا و هرچى دل تنگت ميخواد به خدا بگو؛
اگه عاشقى(آسمونى يا زمينى)،گرفتارى،مريض دارى،بدهکارى،خسته اى،نااميدى،معتادى،آدمى يا انسان فقط کافيه دلت شکسته باشه و خدارو تو قلبت فرياد بزنى...
ياقاضى الحـــاجـــاتــــ...

این سه تا لعنتی هم که فقط یاد گرفتن بیفتن دنبال همدیگه

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

يادش بخير

دیگه روم نمیشه،نمیدونم چی بگم،استغفرالله اگه من به جات بودم همین الان یه شهاب سنگ گنده رو میفرستادم تا بخوره تو فرق سر این عوضی که اینجا در حال پاچه خواریه و مثلا داره اعتراف میکنه. ماشالا رو که نیست،به قول گفتنی سنگ پای قزوینه!نمیدونم دیگه به چه زبونی باید بهم بفهمونی که"آهای"تویی که اونجا نشستی،هیچ وقت آدم نبودی و نخواهی شد!هر وقت که میام یه خورده کارامو راستو ریست کنم و یه خورده شبیه بنده های خوبت رفتار کنم،یه دروغ،یه غیبت،یه کوفت،یه زهر ماری جلوم سبز میشه و هزارباره بهم میفهمونه که ای داد بیداد بازم گول خوردى و چقدر ضعیفی،اصلا فکر میکنم انقدر طعمه آسونی شدم واسه شیطون که دیگه خودش نمیاد سر وقتم و زحمت منو میندازه گردن نوچه هاش.خداجون میدونم دوست نداری شیطون رو شاد کنم ولی...ولی به مرگ خودم دارم زورمو میزنم، خودت که میدونی تو دلم چی میگذره،از همون موقع"یعنی خیلی وقت پیش،اون وقتایی که تازه دست چپو راستمو بلد شده بودم...آره آره فکر کنم همون موقها بود که بهت فکر میکردم و به یادت بودم،چه روزای خوبی بود،تو یادته"منم یه چیزایی یادمه،دوران پاک بچگی،چه زیبا بود چقدر آدم خوبی بودم،هنوز روحم کثیف نشده بود،حالا که درست فکر میکنم چیزایی یادم میاد که الان به نظرم خیلی عجیب میرسه،اونموقه جلوی چشمای پاکمون اتفاقاتی میفتاد که فقط ما میدیمشون نه بزرگترا،چیزایی که الان ما نمیبینیمو بچه ها میبینن،مثلا خیلی از مشکلات این دنیایی بزرگمون تو چشم بچه ها مسخرست که اگه بدونیم واقعا هم همین طوره و بالعکس.....حیف وصد حیف که همش تموم شد،ایکاش همونجا تمومش میکردیو مارو به اینجا نمیرسوندی که مجبور بشیم با یه سری از واقعیتهای خودساخته دست و ذهن بشر روبرو بشیم چیزایی که اونموقع ارزشش از یه لواشکم واسمون کمتر بود اما حالا شده تموم زندگیمون،چه زیبا بودیمو چه زیبا میدیدیم تورو،حیف که اون موجودات پاک دیرود امروز شدن،دزد،نزول خور،هرزه،دروغگو،غیبت کن و هزارتا مزخرفات دیگه.این قصه سر دراز داره ولی...خدایا در مورد مساله امروزم هم مثل همیشه عمل میکنم و اینو میگم(برای بار نهصدو چهلو سوم)خدایا منو ببخش و بیامرز،توبه میکنم بخاطر تمام گناهان گذشته و امروزم"استغفرالله و اتوب الیه"میدونم خسته کننده شدم ولی خودت که میدونی جز تو کسیو ندارم،راستى بالاى صدتا هم حسابه ديگه،احتمالا اون شاعره که گفته صد بار اگر توبه شکستى باز آ احتمالا نميدونسته تو چقد مهربونى،فقط خواهشا نزار هزارتا شه چون اونوقت ديگه روم نميشه اسمتو بيارم
،ولی "جالبه ها"انگار تخم دوزرده میزارم واست که تازه ازت انتظار دارم حاجتمم روا کنی،واقعا که رو را برم،سعی میکنم بیشتر از اینها ازت خجالت بکشم....توام کمکم کن که وقتی میخوام بیام پیشت مثل بچگیام باشم"بی شیله پیله" قربانت یه تنهای خسته